عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

#سرزمین_پاییز

سر رفت،
از حوصله من این قصه ناتمام پاییز
طلب عشق ندارم،
از دامن گلدار سرخ آرزوهای بی برگی
بگذار
در آبی خیالک من
هزاران نقش کبوتر را بتکاند از چین به چین
دامنش،
مدام
ببافد نقش خیال مرا در قالی خیالش،
مگر می رود از باغ خیال انگیز عشق من این غبار دلتنگی هایش؟

 

دلم یک سادگی یرهنه می خواهد

آنقدر ساده که توان دید در آن تن آفتاب را
دلم گرفته از تاریکی آدم های ابری
می خواهم پرواز آدمی را بیاموزم
/هر چند بدون بال
بگذار 
پیوند بخورد تنم به این دیوانگی های بی حد پاییز!
دلم کمی هیجان می خواهد
چیزی مثل برهنه شدن در یک جویبار!

 

 

تکان بده مرا با 

بوسه و بوسه باز هم با بوسه!
بیدارم کن از خواب آشفته بودن های بی بهره!
شاید کسی باید باشد اینجا
کسی آشنای من است در خواب
و
می داند که چقدر دلتنگ دیدار بودن سخت است!
مرا بیدار کن از این بیداری های بیهوده
مرا،
مرا ببر به کوچه و باغ های پاییزی خواب های خودت!

 

 

شاید،
شاید بیاید روزی،
آنکه همزاد من است در سادگی یک دیدار
دلم چه خوش می درخشد در این باور
من زنده به منت شگون فال
یا شمعی نذر سقاخانه ای گمنام
گریه پشت پنجره های شب یک معبد جنگلی
نذر چند مشت گندم،
سالها
پشت شیشه زمانه ایستادن
شمردن عبور جوانی در روزهای پی در پی!
شکوه ای ندارم از این بی وفایی های پر تکرار
امیدوارنه،
هنوز هم کمی گندم در یک جیب
شمعی ناتمام در دست
نگاهی به لاجوردهای گلدسته جامع شهر
و
نامه ای نانوشته در وصف گیسوانی بلند!
چند شعر ناتمام در باب آرزوهای محال
و هزاران طلسم باطل در افکار!

 

 

هیچکس نمی خواهد ناشکفته به پاییز برسد،
این درخت انتظار عجب ریشه کرده در من
آه ای همه آروزهایم،
نکنید شکوه از من
من زاده سرزمین شاید هایم و بایدهایم!

#حجت_فرهنگدوست

آذر۱۳۹۹

ترشیز

#رازگیسوان

دلم چه لرزید،
شبی که ماه را
از میان  گیسوان  تاریک تو دید
دستهایم سرد
و تن تو داغ بوسه های من


دلم چه لرزید
که لحظه ها اندازه قامت ما نبودند گویی!
چه می کردیم مگر ما
که تا صبح،
پشت باغ های برهنه شعر
راستی
مگر در شب تاریک گیسوان تو
و میان آن تاک ها انگور چه بود
که اینگونه ما را بهم نزدیک
و دستانمان را میان خرمن گیسوان تو عاشق کرد؟

#حجت_فرهنگدوست
آذر۱۳۹۹

در سالروز روز مهربانی ها،
اینکه، 
برای تو می نویسم،
برای قلب زیبای تپنده «تبت و پامیر»
برای شیران «دره پنج شیر»
برای هیاهوی ساکت گلوی خشکیده «هندوکش»
برای مظلومیت، «پل خشتی»
برای جاودانگی «دریای کابل»
برای عمق سکوت پیامی زیبا، «جان پدر کجاستی؟»
برای کابل خونین از زخم های جهالت!


خدایا،
جنگ ها را درنگی باید!
خدایا، قلم ها، 
اندیشه های بی مرز را آزادی کی باید؟
ای سیاه دلان! 
تا به کی بهشت سبز  و حوریان زیبا را با مرگ ما می خرید؟
شنیده ام که دین جز مهربانی و محبت نیست،
از شما می پرسم،
تا به کی تیغ سرد خشونت را بر گلوی ما می گذارید؟

 


باید،
لهجه های مسلول سیاست را با شعری از عشق درمان کرد!
باید،
 رویاهای زخمی صلح را دوباره جانی تازه بخشید!
تو ای نگهبان روزهای سرد
از قالب سیاه نامهربان دژخیم بیرون بیاور قلبت را
بیا با کمک قاصدک های صلح،
سلول های تاریک انفرادی را رو به خورشید باز کنیم!

 

ای آنکه تفنگت را به سوی ما در نشانه ای،
نمی دانی مگر
دنیا چه بس کوتاه است،
بیا برای یکبار و همیشه
از دشت وسیع آرزوها جهان
مهربانی ها را چون بوته های عشق بچینیم،
سیاست دروغی سیاه است،
 باید آزادی را در اندیشه های سبز جستجو کرد!
 


توی ای شهر پایدار در عاشقی

ای کابل زیبا شده از زخم های عمیق
 تو پایدار خواهی زیست،
چو سیاه

تو را در باد سروده اند
مرا در خواب شاعر گیسوان تو
تو را در باد رها
مرا در آسمان چشمان تو کبوتر!

#خدای_آرام_کوه

اینجا نیشابور است،
در بلندترین نقطه انتظار کوه ایستاده ام
اینجا فقط  من هستم
یاد تو

 

#کوچ

یادت باشد شکوه زندگی
در دیار عشق و آشنایی را
این کهن مهد صدای باد در هم آغوشی شالیزارهای شمال
یادآر
این سرزمین های شاد رقصنده در باران را...

 

دیدی  و ندیدی مرا؟
من که می بینم و بازهم دیدمت!
دیدمت،
میان خلوتی شب و
سحر خیزی های دو کبوتر گمنام!

#بهارک

میان خماری شبی تاریک
چون بی تابی یک رود
چون زیبایی یک ماه
میان هوس های پراکنده در نورهای مبهم یک نگاه
ناگاه،
صدایم زدی!
صدایم زدی!
صدایت را می شنیدم من
صدایت را
/حتی در سکوت های ممتد تنهایی
من همیشه
صدایت را می شناسم!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۴۸

امروز،
هوا،
هوای صدا کردن تو بود!
نبودی،
اما میان خلوت غروب
صخره های سنگی خوابیده در آغوش باد را
من
مردی با قامت خمیده از دوریت،
تمامی ابرها را به یادت،
یک به یک بغل کردم!

امروز،
میان باد و هجوم خاطره ها،
باز سری به تو زدم
میان باد و صدای پرندگان صحرا
بیهوده باز تو را صدا کردم
گفتم با خیال خود:
شاید بشنود صدای درمانده مرا..

روزی خواهی فهمید،
هیچ عاشقی
مثل قامت خمیده من در عشق تو
صدای ترن های رفتن  را نمی شناسند!
هیچ آشنایی،
مثل چشمان من،
سوگ وار رفتن تو نخواهد شد.

نیستی، اما
روزی دوباره خواهم شکفت
سبز خواهم شد،
حتی از میان خاک های سیاه هجرت
دوباره آغوشم را پر خواهم کرد از آواز کبوتران
و
سر راهت به تمامی مسافران جاده ها گل سرخ خواهم داد
می دانم
روزی از میان ابرهای ارغوانی سرنوشت
بارانی خواهم شد
و چون تندری پر از حس و تازگی
برهنه وار و بی حساب،
بر راه آمدنت خواهم بارید...


 

#حجت_فرهنگدوست
#اشعار_شهریور99

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۴۰

مرا ببوس در باد

چه سبک
چه بی پروا تر بودم از همیشه!
در آن شرم غروبی که پیکرم را تراش می دادی
من بودم در باد
و باز هم باد....

 

تراش بده مرا!
به سختی یک خاطره شیرین
به آسانی گیسوان رقصنده در هجوم بی پروای باد!
و باز هم باد....

 

میگویی بازهم بگو!
می گویمت:
می ترسم من از غروب های تنهایی!
ای تمامی طلوع های من!
ای خورشیدک مهربان تر از من با من!
رهایم کن از خویش!
ای رقصنده با من در پیکره سترگ صخره ها در باد!
زندگی در من نمی‌گذرد بی تو و گیسوانت که می فروشند فخر بر باد!
و باز هم باد....

 

قسمت من باش
بسازم!
تا ابد بگو که باشیم،
بازهم من و تو در مسیر باد!
ای سر داده مرا در ویرانی خراب خویش،
آه ای مبهم روزگار عشق پیدا
نمی دانی چگونه،
در نهانم گم شده ایی
تو
آری تو ای آشناتر از من به من
من و تو
و باز هم باد....

 

ای سنگ تراش معمار هر شبم
ای صبح مقدس اندیشه ی روزهایم!
دستانت را بگو
در کار تراش تنم باشند:
در مسیر تندباد بوسه
و بستر هماغوشی صخره ها
مرا دوست بدار
که این هستی سبک شده از بی خودی های مبهم زندگی
روزی
آری روزی صخره ایی خواهد شد از کناره های سنگی گرمت ای کوه من
ای صلابت سنگی عشق!
بر من نوازش هایت را ایثار کن
قصه ها دارم من از تو
و باز هم باد....

 

ای گمشده من در بازوانت،
مرا در باد ببوس!
مرا در حجم کامل گرم بازوانت جا بده!
در چشمانت معشقوقه عشقت کن مرا:
می خواهم
هجرت کنم از تو باز هم به تو!
می خواهم
صخره به صخره بپیمایم تو را در خویش!
تا به ابد
مرا در صخره های ناشناس
دور از غریبگی نامحرم مردمان
مرا ببوس
ببوس مرا در باد!

 

#اشعارسال_۹۹
#اشعار_مرداد99
#حجت_فرهنگدوست

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۴