عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

سالها پیش مردی از گیلان به عراق رفت که سر‌آغاز مکتب عرفانی- دراویش می شود. عبدالقادر گیلانی که اکنون در بغداد مدفون است ،  قطب اعظم ، قوس بزرگ اکثر طریقت های تصوف اهل تسنن و بخصوص مکتب قادریه است. سالها بود که در باره گیلانی و اینکه چگونه می توان باور کرد یکی ایرانی می تواند اینگونه در تصوف پیش روی کند که اعراب او را قطب عرفان بدانند تحقیق کردم.

تصوف قادریه علیه کسنزن ( از القاب درویشی است مثل ، افتاده ، بیچاره، ویرانی ، درپایش القاب خاکی برای خود انتخاب می کردند، کس نزن اسم یک روستای در کردستان است) نسب خوددرا امام علی می رسانند، و قادر گیلانی را قوس اعظم می دانند.

دیروز در بانه ملاقاتی با سید یحیی حسینی ، خلیفه وقت قادریه بانه داشتم. ادامه دارد


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۴۲

می خواند باران 

می وزد شهاب 

امشب

با گندمی صحبت می کردم 

ساکن ابرهای آبی

گیج دو حادثه بودیم/من و گندم

وسعت شب مردادی تولدت

چیدن کمی تمشک از شب ستارگان هوس

چه شباهتی دارید 

هر دو وسیع!

هردو مرموز!

مردادی ها شلوغی سکوتند

نباید گذشت انگار از حادثه مرداد/گندم می گفت.

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۱

دروغ نبود

آنچه بین ما بود

کی شوند دچار شومی تردید سر انگشتانم؟

هیچ آوازی از با تو بودن نخواهد پژمرد

لمس تو، سپدی حریر ابر

پرواز ما

پنهان از چشم اساطیر ماند

در جنون چشمان غروب،

رها باید کرد

 تن 

 دل

 دست را...


دروغ نبود

آنچه بین ما بود

جادوگران

تردید ریگزارهای عشقند

لحظه ها را درنگ جایز نیست

نفس آغاز کن در آغوشم

درنگ کن در من

یک عمر

یک زندگی

زندگی کمبود همیشه هاست

اکنون که باغ چشمان ما آبی تر از دریاست

قایقت دستانت را پاروی چشمانم کن

مرز فرداها نامشخص است

خود را به واژگان آب

 سفر به مقصد من آغاز کن...


دروغ نبود

آنچه بین ما بود

پیچ گذر نفس هایت

هر شب از کوچه انتظار چشمانم می گذرد..

۲۶مرداد۹۴

ارتفاعات بانه

  • موافقین ۲ مخالفین ۱
  • ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۵

چند نکته

۱_

سه سال پیش در مرز صفر ایران و عراق با یک خانواده عشایر آشنا شدیم ، اهل نودشه، آن زمان سونا دختری بود کلاس سوم راهنمایی ،  امسال دوباره بصورت اتفاقی باز در مسیر ما قرار گرفتند،‌ سونا  خیلی خوشحال شد و شعری که سه سال پیش گفته بودم را در برابر اعضای گروه خواند.. کوه به کوه نمی رسد و آدم ...

۲_

کردها خیلی شادند، کمتر کسی راضی به شنیدن موسیقی های غمگین می شود،تنها یک کرد است که می تواند تمام شیشه های ماشین را پایین بدهد و سه سه نیمه شب با آخرین حد صدای ضبط ماشینش یک ترانه کردی گوش کند...، جالب این است که راننده خودش است و خودش،،، بقیه مردم هم عادت کردند..

۳_

ازدواج های فامیلی وحشتناک ...

۴-

جاده های کردستان فاجعه اند...رانندگی وحشتناک، راهنما کاربرد ندارد ، خونسرد باید بود..

۵_

هر چند ساعت یکبار اذان ، و نماز.. خدایش مسلمانی اهل تسنن هم سخت است.. ما که انصراف دادیم، امید به خدا ترم بعد پیش نیاز بر می داریم...

۶_ اکثر شب ها و بخصوص ایام تعطیل تمامی پارکها پر از خانوداه ها می شود، صدای وحشتناک موسیقی با صدای بلند، گاهی چند ترانه با هم در گوشت مخلوط می شود،‌یکی‌از لیلا می خوانه یکی تز سونیا دیگری از ... جای شهین ما خالی...

خلاصه آشوبی از موسیقی ، گاز دادن وحشتناک موتور و ماشین با دود قلیان صدای خنده های بلند .. خلاصه خوشند دیگر...

۷- اگر دعوای اتفاق بیفتد،‌یکی  از قلمچاق های خانواده طرف را می گیرد، مابقی اعضای خانواده به صورت گروهی به انجام خدمات می پردازند، در این بین بانوان نقش پررنگی داشته و همه جور اعم از زبانی و دمپایی و.. به کمک می پردازند، از همه مصمم تر پیر زنها های فامیل هستند که نقاط ضعف بیشتری را شگرد دارند و مابقی ماجرا...



  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۱

مرز صفر ایران و عراق

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۵

تو گم شده ای

#صبح_سفر
#سفرنامه
#از_نور_تا_نور

حوالی شب است، جاده در باران و مه گم شده، انگار ریسمانی از باران زمین را به آسمان چسبانده،اینجا «کنار تخته» حوالی بوشهر است. بر روی نقشه بر گرماگرم  زمین ساحل، تن شهری داغ و آغوش ساحلی رخوت انگیز ما را به خود می خواند، اما در چند قدمی بوشهر، اینجا، «کنار تخته» بر فراز ارتفاعات است. جاده بیش از حد شلوغ همه عابران شهر نرگس مخمور، شیراز از این مسیر می گذرند.

دلتنگم...

همین عبارت کافیست...

نقاشی اروپا،قرن نوزدهم





#نقش_تو

قاصدکم
در خود فرو رفته
بر نگشتم اگر
نکند ملامت کنی کسی را...

چه گیرم من در انبوه گمشده های تو!
نمی دانم آیا
می یابم آروزهایم را؟

میان این همه خاطره های
نقش تو تنها آرامش دریا بود
تو همانی
این پای من است که در انبوه ساحل خاطراتت درگیرست...

#حجت_فرهنگدوست



غروب پاییزی،بر فراز کاروانسرای عباس آباد شاهرود،گروه توس دماوند


تاریخ تکرار می شود:
امشب
خواب من شکاف می خورد
و تو موسی وار
پا خواهی گذاشت
بر جریان نیلی قلبم...


هان ای پیامبر قلبها
به سرزمین سوزان عشق خوش آمدی!
من طوبی ای از عشق در درون خود پروریده ام
من عاشقانه

کوه طور را

-پیش از تو -

در آغوشت درنور دیده ام
مرا پیش از این منتظر مگذار
عصا بر کش ای موسی
نیل تپنده قلبم برای آغوشت آماده است...


غروب پاییز در روستای سربرج مشهد