#رهایی
ای که خسته آمده ای از شهر خستگی ها
به ییلاق هزاران بهار
به دیدار چشمان هزار چشمه
به میان عطر درختان سیب در سایه سار مهربانی ها
به سرزمین آب و سیب و چشمان زیبا قدم بگذار!
اکنون،
یک دسته گیسوی آرامش از پهنه آب بردار!
خودت
این کوه خستگی هایت
بسپار خودت را به آب !
بسپار!
رها شو!
بیاویز خودت را از شانه های باد!
- ۲۴ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۲۷