تازیانه قطار
سوت ایستگاه
وحشت ریل
گام های آغاز سفر،
هجرت،
زندگی، ترنی که دیگر نخواهد آمد
زندگی،
شعری بی سرانجام
مثل سردی چمدانی که بر زمین ماند
مثل مسافری که بی خداحافظی رفت
مثل اشکی که بی هوا بر زمین ریخت
مثل شهریوری که ناگهان مهر شد...