عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

ابرها ابریشم بر تن داشتد

باران بند های اسارت را می برد

اسبی میان چمن زار ستاره می چید

خروسی سحر را بر تن مه می دوخت

همه جا از خاطره خیس

همه جا صحبت باران

چشمه ای از آسمان های دور سراغم آمد

تردید را به مه واگذاشتم

خودم را رها کردم

رها

تسلیمش شدم

گرم بود

خطای مرا خواهد بخشید سحر عاشقی

دوباره مرا در کف چشمه غسل داد

حیات،فصل بازوان ما در آغوش بارانست

زمزمه ای در گوشم هزار بار نام آفتاب را زمزمه کرد

به راست چرخیدم

کبوتری در خودش سرگردان بود

تردید را به مه واگذاشتم

خودم را رها کردم

رها

تسلیمش شدم

همه جا از خاطره خیس

همه جا صحبت باران

فصل صبح های زود، دلم همیشه تو‌ را بهانه می کند.


کوههای رامسر

سوم شهریور۹۴

ح.فرهنگ





  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۴۲


هوا سرد 

رمه های مه فراوان

باد موج می زند

مرا به آغوشت نزدیک تر کن

نزدیکتر از مه ای که پیرامون دستان منست

گذر از لحظه های نیامده ممکن نیست

اکنون مرا با خودم آشنا کن

نزدیک تر بیا

هوا سرد 

رمه های مه فراوان

باد موج می زند


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۵۱

درنگی باید کرد/به باران گفتم

من از سرزمینهای جنوبی خورشید می آیم

بگذار تا بگویمت از آن آبی بیکران دیارم

از قداست آب

از حرمت باران

کسی نمی داند سختی نفس به نفس کویر را

آب چه ارزان است اینجا 

گویی تقدیر خاکش باران است و مه و جریان پر همهمه رود

دنیایی سبز در سبز


قلم شعرم را بر می دارم

کوچه های کوچ را رنگ دیگر باید کرد

تمام شوق صورتی را باید به سفر برد

خواب بیشه ها، نارنجی تر باید باشد

بین لمس شقایق و نوازش شیهه اسب

نظرم به بوسه ی آفتابگردان نزدیک ترست

مهم نیست در کدامین جنگل بخوابی

آغوش ها، از میان بازوان تردید جان می گیرند

در ییلاقات «ماسال» پل ها پیچیده ی در رویای رودهایند

شالیزار ها، برشته ی زرد

کلاف ابر ها، سپیدتر از برفند

باد های تنومند خاکستری دریا را معشوقه می پندارند

مه ها، لطیف تر از گونه های مادربزرگند

آب چه ارزان است اینجا 

گویی تقدیر خاکش باران است و مه و جریان پر همهمه رود

دنیایی سبز در سبز


خنده های گیلان

نام تمام امام زاده ها

لبخند وحشی جنگل ها

بغض گل های روییده بر پشت بقعه ای دوردست

نام تمامی روستاهای گیلان

همه، همه را با خود بر خواهم داشت

گیلان، اکنون بر پشت من است!


با تمام خستگی

روزی ابریشمی

به دیدن تو

شوق را گام برخواهم داشت

می دانم

می دانم تو انتظار چشمانم را در راه نشسته ای..


ماسال

۳۱ مرداد۹۴


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۰۲

پشت ابرها کسی باران میکارد

از باران 

دانه دانه الماس می بارد

روزها گذشتند

تمام شب، قامت روزهای بارانیست

خواب اما بیدارم

با پاهای فرو رفته در سفر

کوله های پر از ابر

یک نفر شعر می گوید، میان جنگلهای «ماسال»

حرف می زند با

سپیدی چوب های بریده شده از گیس های «شاندرمن»

نم را حس می کنم

تمام پیکرم پر از خیسی شبنم صبحگاهیست

از‌کوه

از آسمان

کنار هر پل 

از گیلان و گیلانه، شعر می بارد

کسی باید باشد پشت تمام کوها

میان تمام احساس درختان جنگل کسی راه می رود

رازیست بین دریا و کوه

پشه پشته ابر

هر رود به رودی دیگر سلام می کند

در هر شالیزار مترسکی اسیر

در نگاهش

هزاران آرزو

چه زود باید گذر کرد

کنار یک چشمه می نشینم

پاهایم را به آب می سپرم

اندیشه ام به هزار ابر می رسد

می پرسم از خود

روزی به پایان می رسد داستان ابر آیا؟

کسی نام تمام جاده های برگشت را می داند؟

در گیلان

امام زاده ها تا حوالی ظهر در باران می خوابند

مزار عاشقان را شبنم می بوسد

گل های خودرو را کسی دستگیر نمی کند

حاجت ها به دست خورشید می رسد

پیرزنها در جوانی عاشق شده اند

در

گیلان شاعر نبودن سخت است، سخت.



شاندرمن،‌گیلان

یکم شهریور ۹۴


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۸

بر فراز بلند ترین کوههای خلخال، شهر گیوی(کوثر) زیر پایمان

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۵

پرم از شب

در انبوه خنیانگری نمک

همه نفس هایم خس خس باد

در من می خواند

هزار ستاره دوردست شب

اندوه تک نفس های آخر یک دریاچه

کف دستی از آب و امید

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۳

تصوف در سالهای خلفای عباسی به بیشترین حد خود در اعتبار می رسد، در حقیقت دراویش زندگی ساده خود را نوعی مبارزه با تجمل گرایی عباسی می دانستند. یکی از بزرگ ترین مشاهیر تصوف جنید بغدادی است.

درباره شیخ جنید:

شیخ ابوالقاسم جُنَید بغدادی، صوفی مشهور معروف به سید الطایفه، پدرش محمد بن جنید قوایری بغدادی بود.


شیخ ابوالقاسم، در زمانی که صوفیان در نیمه دوم قرن سوم بیشتر در بغداد زندگی می‌کردند، او از معروف‌ترین آن‌ها و از مشایخ صوفیان بود و سری سقطی دایی او بود. اصلیت او از نهاوند در ایران است ولی در بغداد زندگی می‌کرد. او زاهدی عابد و عارفی واصل بود و چون زیاد اهل سفر نبود مریدان و شاگردان از جاهای دیگر به دیدار او به بغداد می‌آمدند. پس از اواسط قرن سوم که ارتباط اهل سلوک با هم بیشتر شد تعالیم جنید بغدادی و ابوبکر شبلی به شهرهای دیگر نفوذ کرد و چون جنید تقریباً در راس صوفیه قرار دارد بسیاری از صوفیان بعد از او طریقه خود را منسوب به او می‌دانند.


جنید به روایتی پیرو سفیان ثوری بود و بر مذهب او تفقه می‌کرد و ابن سریج نیز مرید و پیرو جنید بود. کرامات او بسیار زیاد است و نزد صوفیه از مقبولیت زیادی برخوردار است.


جنید در زمان خود با فِرق صوفیه و متفکران مذهبی از هر گوشه و کنار آشنا بود و با آن‌ها تماس داشت و هرچه از سخنان آنان مقبول او بود در نوشته‌ها و سخنانش منعکس نمود و با ترتیب قابل استفاده‌ای آنها را رواج داد. او نخستین کسی بود که تصوف را مقبول اهل شریعت گردانید. سخنان گزاف و طامات صوفیه را کنار زد و اصول آنها را حفظ نمود و بدین سبب او را «شیخ الطایفه» گفتند. حتی محافظه کاران ضد صوفی مانند ابن تیمیه و ابن قیّم از وی حساب می‌بردند و از طریقت او تعریف می‌کردند.… او با وجودی که احساس عمیق و بینش ژرفی داشت که ویژه بسیاری از مشایخ بزرگ ایرانی بود، در عین حال انضباط تربیت عربی را هم داشت و در حقیقت وارث دو فرهنگ بود. بطور خلاصه هم استاد خوبی بود و هم دوست مهربانی.


نکته مهم:

بررسی تصوف در اسلام نشان می دهد که خود دراویش و تعدد سلسله های آنها نوعی جناح بندی و فرقه گرایی را توجیه می کند

در تصوف خرقه پوشی و‌ساده زیستی بیش از حد توصیه می شود.


تکیه دراویش بانه شاخه علیه قادریه


آقای سید یحیی حسینی قطب اعظم طریقت علیه قادریه بانه .

این طریقت نسب خود را به اما حسین و در نهایت به امام علی می رسانند ، اما بنا به ظاهر احکامشان بر اساس حنبلی و‌شافعی است.

قطب اعظم بسیار مهریان بود و به تمامی سوال های من پاسخ دادند.

او دلیل اصلی جنگهای خاورمیانه ،‌اختلاف فرق مسلمان،  را دور شدن از ساده زیستی می داند.‌ثروت و قدرت را دو محور اصلی فساد می داند.


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۲

سالها پیش مردی از گیلان به عراق رفت که سر‌آغاز مکتب عرفانی- دراویش می شود. عبدالقادر گیلانی که اکنون در بغداد مدفون است ،  قطب اعظم ، قوس بزرگ اکثر طریقت های تصوف اهل تسنن و بخصوص مکتب قادریه است. سالها بود که در باره گیلانی و اینکه چگونه می توان باور کرد یکی ایرانی می تواند اینگونه در تصوف پیش روی کند که اعراب او را قطب عرفان بدانند تحقیق کردم.

تصوف قادریه علیه کسنزن ( از القاب درویشی است مثل ، افتاده ، بیچاره، ویرانی ، درپایش القاب خاکی برای خود انتخاب می کردند، کس نزن اسم یک روستای در کردستان است) نسب خوددرا امام علی می رسانند، و قادر گیلانی را قوس اعظم می دانند.

دیروز در بانه ملاقاتی با سید یحیی حسینی ، خلیفه وقت قادریه بانه داشتم. ادامه دارد


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۴۲

می خواند باران 

می وزد شهاب 

امشب

با گندمی صحبت می کردم 

ساکن ابرهای آبی

گیج دو حادثه بودیم/من و گندم

وسعت شب مردادی تولدت

چیدن کمی تمشک از شب ستارگان هوس

چه شباهتی دارید 

هر دو وسیع!

هردو مرموز!

مردادی ها شلوغی سکوتند

نباید گذشت انگار از حادثه مرداد/گندم می گفت.

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۱

دروغ نبود

آنچه بین ما بود

کی شوند دچار شومی تردید سر انگشتانم؟

هیچ آوازی از با تو بودن نخواهد پژمرد

لمس تو، سپدی حریر ابر

پرواز ما

پنهان از چشم اساطیر ماند

در جنون چشمان غروب،

رها باید کرد

 تن 

 دل

 دست را...


دروغ نبود

آنچه بین ما بود

جادوگران

تردید ریگزارهای عشقند

لحظه ها را درنگ جایز نیست

نفس آغاز کن در آغوشم

درنگ کن در من

یک عمر

یک زندگی

زندگی کمبود همیشه هاست

اکنون که باغ چشمان ما آبی تر از دریاست

قایقت دستانت را پاروی چشمانم کن

مرز فرداها نامشخص است

خود را به واژگان آب

 سفر به مقصد من آغاز کن...


دروغ نبود

آنچه بین ما بود

پیچ گذر نفس هایت

هر شب از کوچه انتظار چشمانم می گذرد..

۲۶مرداد۹۴

ارتفاعات بانه

  • موافقین ۲ مخالفین ۱
  • ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۵