چه بود نام گداخته ی آن فصل؟
وقتی در گوشه ای از ارغوانی باغ
به قناعت سکوت
به دستهایم گفتی
تو را دوست دارم
می دانستم
به هیچ خواهم رسید از تو
فصل پاییز بود
برگ ها
انبوه نبودن هایت را در رقص
کاش می دانستی
وعده هایت خفتگی سردم را بیدار می کند!