عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

#جاودانه

میرقصی چه عاشقانه
همچون شکوفه‌های بهاری
برسطح برکه دلم
با تو بهار همیشه نامش اردی بهشت است!

خسته از تنهایی ها،
درخوابم
تکثیر می شوی هرشب
ببین چگونه
با نوازشت گیسوانت شاعرت می شوم!

هر بهار،
از آسمان دستانت باران عشق می ریزد
چین های دامنت

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۵۲

گناه

گفتمش:
یقه باز کن به پنجره چشمانم
بگذار سخن بگوید آسمان نگاهم با نگاهت
بگذار بچینید دستانم
شرمی از باغ های بلوغ عشق را.

بهار آمده!
به باد سپرده باغ شکوفه هایش را
جامه تن را داده به آفتاب
صدای تندر از دورها می داد خبر از بارانی سخت
برای میوه شدن
باید برهنه می شد باغ!

دلم گرفته است
/گفتمش زیر باران،
گفت:
برهنگی گناه است!

 

 

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۱۷


پیچک وار پیچید به سطور شعرهایم
خندید به پوچی غم ها
و خواند،
از  بی نهایتی خورشید
      از ماهتابی ماه
         از چیدن ستارها در شب های کویر!
         و خواند
        از آرامش عاشقانه دو کبوتر 
        زیر برهنگی نور ماه...


و صدایی پیچید!
 به یکباره فرو ریخت دلم!
 و صدا
چه سخت است ترسیم چیزی که نیست قابل توصیف!
آن صدا،
گرم و صمیمی
مثل نوازش اولین انوار یک طلوع از میان ابرهای خستگی!
و آن صدا،
مثل یک نت کوتاه عاشقانه بود!
صدای آرام عشق...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ فروردين ۹۹ ، ۰۶:۰۶

#اشعار_فروردین۹۹
خدا کجاست؟

با ترس و کمی دوری از او پرسیدم:
خدا کجاست؟
و کرونا گفت:
از تو که بنده او هستی می پرسم:
تو خود می دانی کجاست؟

کنجکاوهایی ام به من خیره شده
گفتم با خود
خدا لابد میان آسمان هاست!
خدا میان صفوف مومنان پیشانی گره خورده
میان کاشیکاری های مسجد اموی
یا
یا شاید
در خانه ای سیاه
که هر ساله گرداگردش می چرخند هزاران زائر
یا میان حریم بزرگترین کلیسای جامع شهری مقدس
یا باشد پای دیوار ندبه!   

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۵۸

#بودن_یا_نبودن

درهای شب را بسته
حواسم را در  چادر شب پیچانده
اما
چه بی قرارم باز امشب!
دلم،
دلم آکنده از هیاهو
دم به دم آکنده ام از حسی که می دانم و نمی دانم چیست! 
 امشب سرشار  از انبوه دلشوره های آشنا
 رقص هزاران سایه
 طنین آشنای یک صدا!
 چه کشنده است مرز بین بودن و نبودن ها!
تنهایم اگر
دلم از چه بی قرار است امشب!

گاهی می ترسم از خودم!
گاهی فرار می کنم از آنکه می دانم هست،
و نیست اما دیگر در این روزها کنارم!
 گاهی دروغ می گویم که نیست آنکه رفته و رفته تا که نیاید!
 هست او، 
 و هست همیشه، 
 و خواهد بود
 اما،
ای کاش دل را  زبان گویایی بود
زبانی بجز دوری و دلتنگی!

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۰۳:۰۷

در این شهر
در این آبادی که می وزد سکوت خزان 
در این بهاران بی عشق و عاشقی
می دمد  همچنان فریاد سیاهی های مرگ
در این ناگواری های روزگاران
در حسرت یک دیدار ساده ام!

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۳۱

#کهنه_سربازعشق
#اشعار ۹۹

نمی ترسم من از لبان آغشته به باروتت
مثل سرباز قدیمی
دوست داشتن هایم هنوز بوی جنگ می دهد!

 

از رخت عبوس جنگ
قدیمی ترم من در عاشقی
تنم
بوی نفت، آتش و دود می دهد
دستانم،
هزاران ماشه زندگی را چکانده
در چشمانم،
مرگ هزاران نفر همیشه در رقص است!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۳۰

عمری گذشت
عمری که از آن عبور کرده ام،
از تمام سختی ها،
از میان فراز و فرود ها
گاهی فکر می کنم
زندگی یعنی فقط  عبور از قاب های خیالی!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۵۲

 

ای همه خانه نشینان
تاب بیاورید زندگی را هنوز!

رنج انقلاب و جنگ 
و هزاران بی درمان درد دیگر را از سر گذرانده اید،
کنار ما هست
 هنوز موسیقی نگاهتان
آنگاه که شقایق بهاری می روید از کناره مقبره کوروش!

چکه نمی کنند دردها از زخم های کهنه
این امتداد یک رنج عظیم است،
 در قرنطینه تنهایی

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۸ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۱۸

تو را میان درختان سکوت
در رهگذر شاخه های لرزان پیر افرا
تو را به اسمت صدا کردم:
باران.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۷ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۳۱