بهارک من
بهارک من
در نسیم وزیدن گرفت دوباره نامش
در جویبارها،
عکسی از او دوباره نمایان
با آن آواز های مستی
روی از عشقِ سرخ
دل از سبزهِ سبز
ای بهارکم
عشق را از که گرفتی جان؟
مرگ سیاهی را پایان دادی
زمستان را بی اعتبار
جویبار ها را دو باره جان
نام تو را باد هرکجا می برد
تا دورهای دور
عشق و مستی ام فزود از او
ای بهارکم
عشق را از که گرفتی جان؟
دلم گرفته بود از سیاهی های دلتنگی
بر بالای صخره ها
/در آن دورهای دور
ابر بود از پس خورشید
باران می زد بر گونه هایم
حال خوشی داشتم
نه پایم بسته بود در غم روزگار
نه دست در کمندی بجز گیسویت
همه جا
نام تو در باد بود!
گفتم برسانم سلامت را در گوش باد
گفتم بیاورم برایت کمی نور
گفتم بخوانمت بر ستیغ صخره ها
دیدم هرکجا که باشم هستی
کجا روم که نباشی و نیستی؟
همه آرزویم
در این لحظه های ناب مستی
باشی که هستی!
ای بهارکم
عشق را از که گرفتی جان؟
#اشعار ۹۹
#اشعار_فروردین۹۹
#حجت_فرهنگدوست
- ۹۹/۰۱/۲۲