عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

پناه من

پنجشنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۵۷ ب.ظ

آن دمی که می بارد برف بر اشتیاق نفس هایم
یا
هجوم بادی سرد، می کشد شلاق بر داغی  رخساره ها
نفس ها، در سینه محبوس
چهره ها گمشده در مه
آری در همین سخت لحظات سرد است که من بیشتر می خواهمت!
تو را
و استواری شانه هایت،
تو را
و گم شدن خنده هایت در هیایوی باد و آغوشم!

در سختی ها،
در خشم های سخت روزگار،
من چه پناهی دارم بجز کمند محکم دستان تو؟
کجا بهتر است برای آرامش،
بجز پهنای خیال انگیز آغوشت؟

شاید بهشت وعده ای زیبا،
/زیبا و خیال انگیز
اما،
چرا من هیچ کجا را نمی خواهم بی تو؟
بهشت ارزانی مومنان سخت کردار باد!
من جهنمی سوزان تر از آغوشت نمی خواهم!
راستی چه اعجازیست در نگاه تو؟
تو کهربای ربایش قلب ها را از که به اعجاز برده ای؟
تو از کدامین سرزمین های عاشقی هستی؟
این همه جاذبه در کردار
این گناه شیرین عاشقی از کدام شراب کهنه به ارث داری؟
نمی دانی،
نمی دانی که این آسمان اندیشه من،
پر شده از تکرار اسم تو...

به راستی، من
کبوتری تنها، گمشده در آسمان فراخ روزگارانم!
من از معابد شرق در گذرم
مرا به ونیز زیبا
به پاریس عشاق چه کار؟
باز کن آغوشت را
این سرزمین امن، این پناهگاه همیشگی آرزوهایم!
تو پناهم باش!
تو ای پشت بام  آرامش بخش هر پرواز!
مگر،
این آسمان آبی خیال انگیز شعرهایم،
وصف دلتنگی پرواز با تو را نمی کند ترسیم؟

خوب من،
ای خدایگان من بر روی زمین،
این زمستان سرد جدایی ها را پایانی باش!
بهارکم،
باش دمی با من،
منی که خسته تر از آنم که تو می دانی،
کنارم باش،
کجا بهتر است برای آرامشم،
بجز پهنای خیال انگیز آغوش تو؟

تا به ابد های دوردست،
بگیر دستانم را
مگر من چه پناهی دارم بجز دستان تو؟

#حجت_فرهنگدوست
#بهمن1401

 

دکلمه این شعر: