عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

مرا ببوس در باد

چه سبک
چه بی پروا تر بودم از همیشه!
در آن شرم غروبی که پیکرم را تراش می دادی
من بودم در باد
و باز هم باد....

 

تراش بده مرا!
به سختی یک خاطره شیرین
به آسانی گیسوان رقصنده در هجوم بی پروای باد!
و باز هم باد....

 

میگویی بازهم بگو!
می گویمت:
می ترسم من از غروب های تنهایی!
ای تمامی طلوع های من!
ای خورشیدک مهربان تر از من با من!
رهایم کن از خویش!
ای رقصنده با من در پیکره سترگ صخره ها در باد!
زندگی در من نمی‌گذرد بی تو و گیسوانت که می فروشند فخر بر باد!
و باز هم باد....

 

قسمت من باش
بسازم!
تا ابد بگو که باشیم،
بازهم من و تو در مسیر باد!
ای سر داده مرا در ویرانی خراب خویش،
آه ای مبهم روزگار عشق پیدا
نمی دانی چگونه،
در نهانم گم شده ایی
تو
آری تو ای آشناتر از من به من
من و تو
و باز هم باد....

 

ای سنگ تراش معمار هر شبم
ای صبح مقدس اندیشه ی روزهایم!
دستانت را بگو
در کار تراش تنم باشند:
در مسیر تندباد بوسه
و بستر هماغوشی صخره ها
مرا دوست بدار
که این هستی سبک شده از بی خودی های مبهم زندگی
روزی
آری روزی صخره ایی خواهد شد از کناره های سنگی گرمت ای کوه من
ای صلابت سنگی عشق!
بر من نوازش هایت را ایثار کن
قصه ها دارم من از تو
و باز هم باد....

 

ای گمشده من در بازوانت،
مرا در باد ببوس!
مرا در حجم کامل گرم بازوانت جا بده!
در چشمانت معشقوقه عشقت کن مرا:
می خواهم
هجرت کنم از تو باز هم به تو!
می خواهم
صخره به صخره بپیمایم تو را در خویش!
تا به ابد
مرا در صخره های ناشناس
دور از غریبگی نامحرم مردمان
مرا ببوس
ببوس مرا در باد!

 

#اشعارسال_۹۹
#اشعار_مرداد99
#حجت_فرهنگدوست

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۴

به خانه ات برگرد
و دوچرخه ات را زمین بگذار
به پستوی تنهایی هایت قدم بگذار
سکوت کن
تا در آرامش باشند مردان این شهر!

پیش بند ستم ها را بیاویز بر گردنت
بسیار آهسته
نغمه های آزادی را بخوان
صدایت را نکن بلندتر از سیاهی شب!
صدای تو پر از عشوه های تحریک است!
سکوت کن
تا در آرامش باشند مردان این شهر!

چه کسی گفته تو نصف مردمان این شهری؟
تو را می خواهند
برای روزهای مبادا
برای روزهای خوش انتخابات!
تو را می خواهند برای همه چیز
اما در پنهان های شبانه!
اگرچه صدایت پر از شادی یا غم است
سکوت کن
تا در آرامش باشند مردان این شهر!

شاید، 
روزی
روزگاری دوباره این شعر را خواهی خواند
روزی که خودت باشی
و تصمیم هایت
روزگاری که خنده های تلخت را نخواهی کرد پنهان!
اما این روزها
سکوت کن
تا در آرامش باشند مردان این شهر!

دوچرخه ات را کنار بگذار
این روزها به سرانجام رسیده
گرانی و تورم
اختلاس و گرسنگی
فقر و نداری!
اکنون رسیده ایم به چشم های هیز و دوچرخه تو!
سکوت کن،
گاهی سکوت تمامی یک فریاد بلند است!


اندوهگین نباش
عاقبت رخت سیاه شب جایش را بوته های پر از نور صبح خواهد داد!

 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۳۵