عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۰ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

#من_تو 


کجایی؟

جغرافیای من ضعیف است،



#جمعه_با_تو


اینجا،

ظهر است به افق محراب چشمانت


#گناه

بسان داغی گلوله در سینه سرباز

چون گناه افتادن ماه 

                       در آغوش برهنه برکه


#بوسه


دور تسلسل داشت انگیزه بوسه هایش 

می نوشت

با کلکی خیال انگیز بر حاشیه هر لبم 

با تو چه خوش می بودم ای صدرای عاشقی !

ای کهنه تر از متون فلسفه عهد عتیق 


#ده_دوستی


چون بینوا کبوتری تنها

میان فلسفه سکوت خود راه می روم

برف،

سپید کرده سیاهی پندارم را،

می دانم!

می دانم!

رفته ام از یادش

چه کنم اما،

گویا هنوز در باغ سینه ام،

می شنوم هر نفس بلوغ آوازش را:

عشق،

با تو اگر‌باشد گرانمایه است...




#کوچه_های_خلوت_لبخند


آیا به فصل بیداری باغ

به خیال نگران من باز خواهند گشت قمری ها؟

من از آواز سرد قطار های رفتن می ترسم،

زمین بگذار این چمدان زمخت پاییز را

بیرون کن از تنت هجوم سرد سایه ها را

تو اگر نباشی

گیسوان سپیدار های دنیای مرا که ببافد؟




وقتی تو‌آمدی

سخن از بهار بود

اکنون

این پاییز چه می داند از دل ما؟


آخر «ویرانی» کجاست؟

این روز ها من از باد می پرسم سراغش را

چه خرابت می شوم،

وقتی،

پشت بام تمام خانه ها،

انگار نفس می کشد کسی بجای من تو را!

آیا بی تو

کسی در من زندگی می کند؟





🌹سرگردان پاییز 🌹


چه پاییزی؟

این چه فصلیست که می برد، سوز نیامدنت را؟

برگ نام من بود!

زندگی،

 قسمتی از لبخند تو

-در آخرین باغ  برهنه خوابهای من

من بی تو!

کجا بودی؟

کلامی نمانده در جامه برهنه ذهنم

چه بگویم؟

دیشب،

آخرین برگها را باد برد!


از میان تمام آواهای شلوغ دنیا

می گذرم از میان باغ های گیسوان حوا

می ایستم بر چهارچوب چوبین عشق

انگار 

صدایی مرا می خواند

نوایی از کلیسا

می دود بر روی تارها تنم

انگار در اصفهان قلبم

کبوتری از خورشید

از مرزهای بیکران نور می خواند، مرا به تو

چون یک گوش ماهی عاشق

وقتی به تو می اندیشم

تمام حواصیل های ساحل جنوب در گوشم آواز می خوانند...