عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

#برای_معصومه


معصومه ام،

در این خشک سال پر از ابرهای بی باران

مرا چه غم؟

معصومه،

انگار همه جا سبز است

در این سرمای دی

مرا با فکر تو بهاران است

معصومه

«چشم هایت ترنم باران است»

هاجرم
اگر روزی چنگیز
 از  پشت دروازه نیشابور
سربازانش را فراخواند
روزی اگر
یراق عشق بستند اسب های فیروزه ای  چشمانت
من هم بر خواهم گشت!
من به تاریخ های قدیمی در عشق سخت معتقدم!

#جغرافیا_هاجر_عشق

به من می گویی کجاست ره آورد نذر
تا کی به امید استجابت دعا؟

هاجرم،
تمامی افراها
تک تک درختان امامزاده ای در اطراف «پهنه کلا» ساری
برادران جنگل های معابد بودایی فلات «تبت» اند!
من اما
نخ دعایم را به پای منابر نور
یا بر کنج شبستانی در دورست های یک مسجد چوبی خواهم بست،
من اعتقاد به آه غریب دارم!
هاجر،
دیشب که نبودی
من با سنگی صبحت کردم که تازه از کناره های دجله می آمد!
من یک قاصدک می شناسم که هرشب
از دامن یک نسیم پاک و معصوم به معراج می رود
من به پنهای عشق در گهواره نو معتقدم
کعبه اگر تو باشی،
با یک بوسه هم می شود طواف کرد!
من اینگونه،
«سعی» ام را می کنم،
هاجرم،
گاهی از صفا تا مروه یک قرن طول می کشد،
کعبه اگر تو باشی،
اگر هاجرم تو باشی!

#من_تو

قرارمان یک شب بود
یک شب
نه چندان زیاد در برابر عمر!


بازکن ذهن پنجره چشمانم را

مرا در جنگل گیسوانت پنهان کن

بخوان مرا!

به چاک گشوده عطر دستانت

برایم شعری تازه بخوان

شعری از چشمان گر گرفته گل های گندم زاران 

از قاب عکس کهنه قبیله عشق

از آوای پرستوهای گرفتار اندوه

زنده، اما مرده در قفس!


میان انقلابی ترین روز های دی

تو رخوت خوش جمعه ای...


مرا به تندترین روزهای اصول گرایی تنت ببر

اما بگذار جمعه ها را 

در سبز ترین آغوش اصلاح طلبت بگذرانم!

تا صبح سبز سپیدارها سر بزند

تا چشمه به آسمان پرواز کنند،

تا بیدار شوم از تو

و بگویم رو به آفتاب کهربایی:

سپیده سپیدم،

سلام...

خبرت نیست هنوز مرا؟


نیزه ها

مردان قبیله را می دراند

H.farhang:

#دیرهنگام


جنگ تمام شده 

سرباز رو به آفتاب جمعه آرام گرفته بود


شنبه،

کبوتری بود

بر سرنیزه تفنگ سرباز

شاید،

آخرین نامه اش را می خواند


هفته،

روزها

دیکتاتورها،

جنگ ها،

و نامه ها؟

اینها از عشق چه می دانند؟



جنگ ها روزی تمام می شود

افسوس که نامه ها

گاهی فقط یک روز دیرتر می رسند...


#حجت_فرهنگدوست


چه کنم؟

سر نیزه

جان می گیرد