عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

بپوش دوباره،
آن پاره پاره روسری ات را
همان که روزگاری نقشی از گل
وسعتی بود از خنده و شوق زندگی کوتاهت!
با تمام وسعت قلب کوچکت
ای پرستوی خونین کابل،
شال عشق را بر سرت کن،
و بنگر دنیای کثیف ما را!

دوباره،
بخوان از عشق،
بخوان از آزادی ای پرستوی خونین بهار!
من اگر هزاران قلم داشتم
می نوشتم باز برایت از بهار
دوباره اسم تو را،
نگاه تو را شعری از زندگی می کردم
هزاران بار می سرودمت،
می نوشتم نام تو را،
بر تمام آسمان‌های سرکش هندوکش،
نام قشنگ تو را می خواندم در گوش پامیر!
آه ای کبوتر کوچک خفته در خون خویش
من اگرچه از فصل پاییزم،
اما از بهار برایت می گفتم
اگرچه بهار باز بوی خون تو را می دهد!

آه ای خاک کبود کابل
دیدی آن شعله سرکش سوزان عشق
چگونه در سینه ات سوخت و آرام گرفت؟

#اردیبهشت۱۴۰۰
#حجت_فرهنگدوست