عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

نگاه تو

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۵۱ ب.ظ

چون قاصدکی
رها شده در باد،
پس از هزاران سال
از میان رخوت های شبی مهتابی
آن بالاها،
کنار تنهایی های قله
آمدی کنارم نشسته ایی!
چون ابری از جنس بهاران
بر آغوشم نشستی و گریه کردی
اکنون
چگونه می خواهی سبز کنی مرا،
با باران گریه هایت!

 

قاصدکم،
پس از هزاران سال
من تکه سنگی بیجان،
من،
خشکیده در خشکسالی های نبود عشق
اکنون
چگونه می خواهی سبز کنی مرا،
با باران گریه هایت!

 

 

گفتی به من:
نباشد شاید،
برای عشقبازی فرصتی دیگر!
گفتمت:
ماهی مرده در خشکی،
نشود زنده در آب زلال چشمه!
عشقی که می میرد، کجا شود زنده با اشکی؟
و تو
اکنون
چگونه می خواهی سبز کنی مرا،
با باران گریه هایت!

 

 

گاهی، اما
عشق با تلاقی ساده دو نگاه
ساده بگویم:
مرا مگر باز با نوازش های نگاهت زنده کنی!


قاصدک جان،
می دانم،
نباشد شاید،
برای عشقبازی فرصتی دیگر!

قله ها را تنهایی باید رفت
با تنهایی باید سفر کرد
و در تنهایی باید از عشق سیراب شد،
می ترسم من از عشق های دیگر به جز تو ای عشق!
می دانم نیستی
اما مرا در خیالت ای مه من به آغوش کش
شب دراز مرا ای پرنده تو پرکن!
قاصدک جان،
می دانم،
نباشد شاید،
برای عشقبازی فرصتی دیگر!

 

#اردیبهشت۱۴۰۰
بین کلاته آهن و دهبار