روشنای من باش
يكشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۰، ۰۶:۰۶ ب.ظ
چقدر ناچیز است،
این من بی تو!
چون شکوفه ایی بی هدف
در مسیر تند باد حادثه
می رود و می رود
تا انتهای سقوط
تا پایان بی پایان
چقدر ناچیز است،
این من بی تو!
دلها همه سیاه،
مردمان همه در خواب
خانه ها خاموش،
در شهر من فصل بهارست،
اما بوی پاییز میدهد دستان باغ
چقدر ناچیز است،
این من بی تو!
می گویند،
عشق چراغی روشن است در دل هر عاشقی
بی تو،
چه سودی دارد،
هزاران چراغ روشن
میان شهری سوت و کور؟
روشنای من باش،
که چقدر ناچیز است،
این من بی تو!
قاصدکم،
بار دیگر
فریبی باش مرا با آمدنت
کشف کن دوباره مرا
این من بی تو، یک شعر بی معنی،
واژه آتشین میان جمله ای عاشقانه،
اما ناتمام!
تو کامل کن
کامل کن
این من «بی تو» را
تا نباشی،
تا به ابد، چقدر ناچیز است
این من بی تو!
فروردین ۱۴۰۰
- ۰۰/۰۱/۰۸