عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

تو را در باد سروده اند
مرا در خواب شاعر گیسوان تو
تو را در باد رها
مرا در آسمان چشمان تو کبوتر!

شعری زیبا هستی
تو را من اما، نسروده ام!
چون یک رقص کوچک قاصدک
تو در شعرها افسانه شدی!
شعری نداشتم من برایت
من،
فقط در خواب به جستجویت
من
می مردم هر شب برایت!
من،
شاعری که تنهای برای تو می میرد...

می دانستی،
گاهی حقیقت رخنه ای دارد در خواب؟
نمی دانستی
گاهی
شاعر، شعری می شود عاشقانه
شوری می شود از یک نگاه
و تنها
برای تو،
خودش  را «تو» می سراید!

شاعری می شناسم
حسود شاعری 
که برای تو زندگی 
و تنها برای تو می میرد....