میان انقلابی ترین روز های دی
تو رخوت خوش جمعه ای...
مرا به تندترین روزهای اصول گرایی تنت ببر
اما بگذار جمعه ها را
در سبز ترین آغوش اصلاح طلبت بگذرانم!
- ۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۳۷
میان انقلابی ترین روز های دی
تو رخوت خوش جمعه ای...
مرا به تندترین روزهای اصول گرایی تنت ببر
اما بگذار جمعه ها را
در سبز ترین آغوش اصلاح طلبت بگذرانم!
تا صبح سبز سپیدارها سر بزند
تا چشمه به آسمان پرواز کنند،
تا بیدار شوم از تو
و بگویم رو به آفتاب کهربایی:
سپیده سپیدم،
سلام...
خبرت نیست هنوز مرا؟
H.farhang:
#دیرهنگام
جنگ تمام شده
سرباز رو به آفتاب جمعه آرام گرفته بود
شنبه،
کبوتری بود
بر سرنیزه تفنگ سرباز
شاید،
آخرین نامه اش را می خواند
هفته،
روزها
دیکتاتورها،
جنگ ها،
و نامه ها؟
اینها از عشق چه می دانند؟
جنگ ها روزی تمام می شود
افسوس که نامه ها
گاهی فقط یک روز دیرتر می رسند...
#حجت_فرهنگدوست
#بوسه
دور تسلسل داشت انگیزه بوسه هایش
می نوشت
با کلکی خیال انگیز بر حاشیه هر لبم
با تو چه خوش می بودم ای صدرای عاشقی !
ای کهنه تر از متون فلسفه عهد عتیق
#ده_دوستی
چون بینوا کبوتری تنها
میان فلسفه سکوت خود راه می روم
برف،
سپید کرده سیاهی پندارم را،
می دانم!
می دانم!
رفته ام از یادش
چه کنم اما،
گویا هنوز در باغ سینه ام،
می شنوم هر نفس بلوغ آوازش را:
عشق،
با تو اگرباشد گرانمایه است...