#لمس_کن_مرا
دورتر از من باش
اما روی از من مگیر
بگذار نگاهت،
/این همیشه جاویدان خورشید
بازهم چراغی باشد بر تاریکی های قلبم...
ایستاده کنارم باش!
تمامی چراغ های رابطه را خاموش کن
بکش پرده های روشن روزهای خوش با هم بودن را
ببین این عشق رویاهای تو
اکنون در بستر ناامیدی
در رگ هایش هنوز می تپد شوق دیدار
نگاه کن مرا:
من ثمره یک عمر در فراغ تو،
منتظر تو بودنم!
لمس کن مرا!
تو مرا همیشه آرامی
تو مرا همیشه در سینه جاویدان
لمس کن مرا....
نگاه کن مرا!
من همان بودم که بر پشت خود می کشیدم
تمامی رایحه های پونه های وحشی
در آن شب سرد وحشی زندگی
من و ستارگان شب
تنها تو را میپرستیدیم
ما،
/من و تمامی قاصدک های عاشقت
وقتی که همه دیوان روزگار
تو را تنها میان انبوه غم ها،
دست در دست تقدیر
به اسیری شبی بی انتها می بردند!
نگاه کن مرا:
من ثمره یک عمر در فراغ تو،
منتظر تو بودنم!
لمس کن مرا!
تو مرا همیشه آرامی
تو مرا همیشه در سینه جاویدان
لمس کن مرا....
چراغ های روشن از دروغ های تاریک را خاموش کن
بگذار سر انگشتان شب
بکاود ظلمات اندوهگین بین من و تو را
بگذار
هزاران صخره
تنهایی
بازهم در سکوت ممتد ما
همچنان نعره کشان آواز بخوانند،
حتی در دوردستهای جدایی،
ایستاده باش کنارم
امشب اما کمی نزدیکتر بیا
بگذار بر قلبم، دستان صبور مهربانت را
من،
در این سیاهی بلند دوردست
می خواهم بازهم
با تو مرور کنم حس خوب زندگی را ...
نگاه کن مرا:
من ثمره یک عمر در فراغ تو،
منتظر تو بودنم!
لمس کن مرا!
تو مرا همیشه آرامی
تو مرا همیشه در سینه جاویدان
تا ابد
لمس کن مرا....
۲۹فروردین۹۸
#حجت_فرهنگدوست
@HojjatFarhang
- ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۵۸