#یار_دیرینه
چون هرشب
امشب نیز از لب تاقچه می تکانم گرد و غبار دلتنگی خودم را
می خواهم
/به سوی پیشترهای پیش،/
به سوی آغوش خورشیدی نگاهت
بازگردانم عقربه های ساعت را
می خواهم به شیفتگی های نابالغ عشق
به تو
و به آن روزهای صمیمی بازگردانم جهت نگاه خودم را:
بگذار بگویمت،
معتاد هوای بارانی عشق و قدمهایمان زیر نم نم باران هستم هنوز...
فراموشت کنم؟
چگونه از من می خواهی؟
چرا نگیرد دلم از زمانه ای که گرفت از من تو را؟
مگر عاشق باشد دلی
تا که بفهمد حال پرستوی گمشده ای که گیج است از صدای باران و غمگین از نبود یار دیرین
چرا نگیرم پی تو را از زمانه؟
من که به هوای دیدار تو
می شمردم و میشمارم،
لحظه به لحظه قدر ثانیه های دیدار را
بگذار بگویمت:
از هر غزل که در گوشم خواندی بپرس
تا بشنوی
سالهاست که در رگ ها من
جریان شعر گونه بوسه های داغ تو هنوز جاریست!
#حجت_فرهنگدوست
۵اسفند۹۶
- ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۰۳