باغ و شراب
يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۴۸ ق.ظ
#باغ_شراب
چه دوری سختی
پهنای هزاران هزار فصل بی باران عبوس
به کوتاهی فرصت جاری شدن آوای پرستو در کالبد نسیم صبحگاهی
به هزاران آوای گلسنگ های کوههای هزار مسجد
به دلتنگی شقایق ها دره های بینالود
قسم به روی ماهت!
عجیب دلم امشب هوای آغوش تو دارد!
با توام
با تو که با قمری دلم به قهر نشسته ای
چه دوری سختی
گویی ماهها فاصله افتاده
میان باران چشمان من و لبان خشک تو
چه دوری سختی!
تمام ماجرا به همین سادگیست:
پیکی از شعر هایم
کمی شراب از اشکهایم
همه را ریخته ام به پای چنار پیر باغ
صبحی که مه فراگیرد باغ را
شاید کبوتری مست شود از هماغوشی صبح و باد
ببرد سلام مرا به آغوش تو
تو ای دور دور ازمن
تا بدانی
دلتنگی ام سخت تر میشود
اگر بارانی ببارد و تو نباشی قدم به قدم کوچه ها را با من....
#حجت_فرهنگدوست
29 بهمن1396
- ۹۶/۱۱/۲۹