رهایی
سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ب.ظ
رهاتر از رها
چه بی پروا،
می وزید همچنان باد
وقتی سرسبزی قله را دستان تو لمس کرد
کشف شقایق و لاله ها
صدای چشمه آبی
که چون ترانه ایی کوتاه
به پایین دست بوته ها صدای عشق را می رساند!
چون آتشی در سینه
چون حسی در قلبم، عاشقانه عاشقانه
بگذار بگویمت،
اولین بار نبوده
آخرین بار هم نخواهد بود
هزار بار دیگر هم اگر بگذرد
وقتی یادت می تپد در تپش های بهاری دشت،
من طعم باران و غرش ابر ها را تکراری نمی دانم!
ایثار نوربر سترگ قله
رقص پونه ها
نشستن پروانه ای بر پشت باد
لمس خشونت صخره های مملو از سخاوت هزاران رنگ
انگار تو نسیمی که میان دشت ها
رها شده ای تا بهاران کهنه نگردد در این روزهای خستگی
می بینی بهار با یاد تو چه زیباست!
در این اردیبهشت
میان آشوب باران و باد
چه می شود
شبی تا صبح
بین سو سوی ستاره ها
باشیم، من و تو
به دنبال هلال کشیده ماه؟
- ۹۹/۰۲/۰۹