گمشده در من
جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ب.ظ
بر نمی خیزد چرا از من دیگر کلامی
حرفی
نگاهی
عشقی
حتی سلامی!
گفتمش برو
ندانستم که می رود آنجا
که نشنود دیگر از من
حرفی
نگاهی
عشقی
حتی سلامی!
ای گم شده در من و پیدا شده آنی
نه من بی تو منم
نه تو دیگر بی من آنی
ای سفر کرده
ای رفته از من، آخر کجایی؟
این دور دورها
اینکه سفرهایت مبارک!
رفتی آنجا که نیستت از منت
حرفی
نگاهی
عشقی
حتی سلامی!
روزگاری من بودم و تو
تابیده بر رخم، نوری از تو، چون تو ماهی
شب بود و آغوشی، تا صبح در گوشم صدایی
عجب خوش خوش می شنیدم از تو
نوایی
چه بیمانند نجوایی!
ای افتاده انگار تمام قامت بیژن من در چاه شب تو ای منیژه
کبوترم آخر کجایی؟
رفتی که نشنوی از من
حرفی
نگاهی
عشقی
حتی سلامی!
- ۹۵/۰۷/۰۹