او اگر بود
سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۳۵ ق.ظ
#او_اگر_بود
او اگر بود همین حالا
از آخرین بوسه ما،
باید بیست و اندی سال می گذشت
«باورت می شود که نیستی؟»
او اگر بود
دوباره برایش بلیط درجه یک می گرفتم
و از ترس پدرش
قایم می کردم اشک هایم را
پشت ستون های عظیم سالن راه آهن...
او اگر بود
با قطار درجه سه هم می شد سفر را دست به سر کرد
در مسافرخانه های پر از موش حوالی میدان شوش
هنوز هم می توان یک شب اطاقی برای عشق گرفت؟
اگر زودتر بجنبی،
/درست پیش از آمدن برادران کمیته/
هنوز هم با اتوبوس می شود تا حوالی دربند رفت؟
او اگر بود
می دانم همین اکنون می خندید به من
/خودش به من گفته بود:
هر شب نامه هایم را می خواند.../
او اگر بود
من بهتر می بود زندگیم
می دانم که کمتر می خوابیدم
و حتی بیشتر برایش شعر می سرودم...
او اگر بود همین حالا
برای بوسیدنش
دیگر هرگز از پدرش نمی ترسیدم...
#حجت_فرهنگدوست
- ۹۵/۰۶/۱۶