همنشین لبخند های تو
شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۷ ق.ظ
«همنشین لبخند های تو»
عصر جمعه است
غبار های دلتنگی کتابی را می کنم باز
اکنون،
شعری باید دلم را تازه کند!
می بارد باران،
باران
سردْ پاییز بی رونق را جان دگر بخشیده
هان ای مسافر،
در مسیر کدامین جاده های آمدنی؟
یک گام تندتر!
یک جاده کوتاه تر،
تا بلغزد بر مسافت های عاشقی دوباره قدم هایم!
می تپد باز هوس های بی کران خاطراتم
چون قلب جوانی های شیرین روزهای آفتابی
اما
اکنون میان این دلهره های سهمگین نبودن
روشن شمعی باید دلم را
کاش بودی
تا
پرده های غمگین عصر جمعه را رنگی دوباره میکردی!
تو را به یاد دارم،
تو را ای پاکی شبنم های لبخند،
اکنون،
پس از سالها دوری
لا به لای کتابهای شعر،
میان این غبارهای دوری
باز هم همنشین لبخند های توام!
#حجت_فرهنگدوست
#آذر۱۴۰۰
- ۰۰/۰۹/۱۳