«گم شدن»
کسی دیگر
از پشت پنجره چشمانم باید باشد،
کسی که بداند راز عشق ابر و سبزی جنگل را
کسی دیگر،
باید چشمانش را بجای من بدوزد به این معمای هستی:
شبی،
میان شورش ابر و غوغای باران های شمالی
رازهای عاشقانه جنگلی را برایت بدوش خواهم کشید،
کف دستی آب چشمه مهربانی
اندکی ابر سپید عاشقی را در گودال طراوت چشمانت خواهم ریخت
ما،
گم خواهیم شد تا به ابد در سخاوت باران و جنگل ...
#حجت_فرهنگدوست
#شهریور۱۴۰۳
جنگل گلستان
@Farhang_Art
- ۰۸ شهریور ۰۳ ، ۱۴:۵۸