#برای_تو
از تو گریزم نیست
تو را از من چه فرار؟
عشق
چه بهتان باشد
یا رسالت
بیگناهم!
ای ظلم شیرین
مرا تو با فرازهای نگاهت آشنا کردی!
- ۲۲ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۰۵
#برای_تو
از تو گریزم نیست
تو را از من چه فرار؟
عشق
چه بهتان باشد
یا رسالت
بیگناهم!
ای ظلم شیرین
مرا تو با فرازهای نگاهت آشنا کردی!
#مسافردلتنگ
به سوی بوشهر
هواپیما
یال های آسمان را می شکافت
یادت هست می گفتم:
«چشم سیاه داری قربانت شوم من؟»
زیر پایم
تن صبور کویر طبس
در آغوش رگه هایی از نمک می درخشید:
کویر در شعر های من همیشه نفس می کشد!
«خانه کجا داری مهمانت شوم من؟»
تا تکامل مرگ غروب
شب پر ستاره کویر فرصت حضور نمی یافت
در شرق دور
«زهره» خودش را به آغوش شب می کشید
حوالی آسمان یزد
آسمان پر از دانه های نور شد
از خودم پرسیدم:
دلتنگی نام کدام مشربه حیات است در آسمان؟