دیر زمانی که هوس قدم زدن در برف را دارم،هوس بغل کردن یک مشت از آن برفهای های سفید خواب رفته در بینالود،همان ها که پر کرده اند افق تا افق دامنه های کوهها را ،
دیشب خواب می دیدم که تو هم هستی ، با همان روسری قشنگنت ، با همان نگاه پر از تردیدت ، با خودم گفتم : مگر نسیم هم در برف راه می رود ؟ مگر بید هم می تواند قدم بگذارد در خواب برفی یک شاعر آوره ؟
- ۱۸ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۳